هوش هیجانی چیست؟ و انواع آن کدام اند؟
هوش هیجانی چیست؟ و انواع آن کدام اند؟
در این مقاله به تفسیر در رابطه با هوش هیجانی صحبت می کنیم. اگر دقت کرده باشید در مسابقات ورزشی، یک تصمیم به جا و درست یک بازیکن نتیجه را کاملا تغییر میدهد. هیچ فکر کرده اید در لحضات بحرانی چه اتفاقی در سر آن بازیگر می افتد که می تواند تصمیم درستی بگیرد. نه تنها در مسابقات بلکه در زندگی زناشویی ، زندگی اجتماعی و کاری یا بطور کل در همه جا این تصمیمات حیاتی، مسیر زندگی ما را رقم می زنند.
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که: چرا بعضی از ما به راحتی نمی توانیم در زمان های حیاتی، بهترین تصمیم را بگیریم طوریکه بعد از آن پشیمان نشویم و از اینکه بهترین کار ممکن را انجام داده ایم به خود ببالیم ؟ تصمیمات، مهمترین قسمت زندگی ما هستند بطور متوسط در طول روز ما حدودا بیست و هشت هزار تصمیم می گریم.
از جمله تمام حرکات ما در طول روز و یا تصمیم در مورد اینکه چه غذایی بخوریم یا چه لباسی بپوشیم از کدام مسیر به محل کار خود برویم و….در ابتدا تنها هوش درسی یا آی کیو توسط انسانها شناخته شده بود و مبنای موفقیت افراد قرار می گرفت تا اینکه گاردنر بیان کرد غیر از آی کیو که قدرت درک روابط بین پدیده هاست ما هوشهای دیگری نیز داریم که می توان به تغییر رفتار به روش تئوری انتخاب اشاره کرد و هر کدام را به اختصار توضیح می دهیم:
انواع هوش:
هوش محاسباتی : قدرت محاسبه و یادگیری.
هوش بدنی یا عضلانی : قدرت استفاده بهتر از عضلات که معمولا این هوش در خانمها بیشتر است.
هوش معنوی: کسانی که به راحتی میتوانند کتابهای دینی و عرفانی را بنویسند یامتوجه مفاهیم آن بشوند.
هوش موسیقیایی :کسانی که موسیقی را به راحتی یاد میگرند.
هوش طبیعت گرا : کسانی که از طبیعت نمیترسند و به ارتفاعات میروند یا بدون واهمه و ترس به عمق آبها یا دل جنگل میروند.
هوش بیانی : کسانی که خوش صحبت هستند و خیلی خوب می توانند روی دیگران تاثیر بگذارند در کل ای افراد فن بیان خوبی دارند.
هوش بصری یا فضایی: همان هوش تصویرسازی است که نقاشان، طراحان وخطاطان دارای این هوش هستند.
تمام این هوشها بطور ذاتی در انسانها وجود دارد و میزان آن قابل تغییر نیست. البته ناگفته نماند که با تلاش و پشتکار زیاد می توان کمبود این هوشها را جبران کرد ولی کسی که بالفطره دارای این هوشهاست به راحتی می تواند کارهایی مرتبط با آنها را انجام دهد یعنی احتیاج به تلاش زیاد ندارد .
بطور مثال کسی که هوش بدنی دارد به راحتی می تواند حرکات موزون انجام دهد و بدن نرم و منعطفی دارد. در اینجا می پردازیم به عامل موفقیت در زندگی فردی و اجتماعی به نام هوش هیجانی : قبل از تعریف هوش هیجانی قابل ذکر است که ما با ترکیب سه ابزار زیر در جایگاهی که اکنون قرار داریم هستیم
1.هوش IQ یا هوش تفکر، ادراک یا هوش درسی ما
2.شخصیت
3.هوشEQ یا هوش هیجانی ما.
طبق آنچه می دانیم آی کیو فرد را نمی توان تغییر داد و لازم به ذکر است که شخصیت هر فرد نیز هر به ۵ الی۷ سال قابل تغییر است بنابراین تنها ابزار ما برای رسیدن به موفقیت، تغییر در هوش هیجانی است. خبر خوب اینکه هوش هیجانی برخلاف بقیه هوشها کاملا قابل کنترل و تغییر است .
هوش هیجانی عبارتست از مجموعه هیجانات و طریقه استفاده درست و مناسب از این هیجانات در جهت بهبود زندگی و ارتباطات. دنیل گلمن اولین کسی بود که راجع به هوش هیجانی بررسی کرد و در این زمینه کتابی با همین عنوان نوشت. وی تحقیقی را روی 200نفر از فاغ التحصیلان دانشگاه هاروارد آغاز کرد و به این نتیجه رسید کسانی که با نمره خیلی بالا فارغ التحصیل شده اند در حال حاضر جزء افراد نامی و موفق جامعه نیستند البته موفقیت موضوعی است با توضیح کاملا شخصی ولی اکثرا پول را جزء موفقیت می دانیم و از این حیث بررسی و تحقیق شده است .
در این تحقیق دنیل گلمن موفق به کشف هوش دیگری بنام هوش هیجانی شد که آن را عامل موفقیت افراد دانست نتیجه اینکه این هوش قابل تغییر و زیاد شدن از صفر به100 است. اگر تا به اینجا این مقاله را با دقت خوانده اید نشانه بالا بودن هوش هیجانی شماست چرا که برای آگاهی و آموزش خود وقت می گذارید و مطالعه می کنید.
داستان کشف هوش هیجانی توسط دانشمندان:
ماجرای زندگی شخصی بنام فینیاس گیج باعث تشخیص هوش هیجانی توسط دانشمندان شد . این جوان 25 ساله در راه آهن کار می کرد او بسیار منضبط، کاری و سربراه بود بطوریکه اهل هیچگونه خلافی نبود، روزی بدلیل سهل انگاری همکارش، در موقع حفاری میله آهنی بر اثر انفجار به زیر گلوی فینیاس رفت و از پیشانی او بیرون زد که البته او بعد از این حادثه سالها زنده ماند.
ولی با زندگی کاملا متفاوت از قبل از حادثه ، او دیگر مانند سابق عمل نم کرد و تغییر زیادی در رفتار و اعمالش ایجاد شد از جمله می خواری ، بد دهانی و بی انضباطی این تغییر چشمگیر در عملکرد فینیانس باعث شد دانشمندان بر روند زندگی تحقیق کنند تا اینکه متوجه شوند چه اتفاقی در مغز فینیاس رخ داده که نحوه زندگی او را تا این حد تغییر داده است ؟ دانشمندان متوجه شدند قسمت پیش پیشانی او(نیوکورتکس) بر اثر ضربه از بین رفته است و این داستان، شروع کشف هوش هیجانی بود .
تبادل اطلاعات بین لیمبیک ( مغز هیجانی ) ما با نیوکورتکس (مغز متفکر و ادراک ما) را هوش هیجانی می گویند که هر چه این ارتباط قوی تر باشد هوش هیجانی ما بیشتر است. مثلا کسی که در مکان عمومی با صدای بلند می خندد و جلب توجه می کند دارای هوش هیجانی پایینی است چون فقط از قسمت مغز هیجانی خود دستور می گیرد و به پیام کورتکس که می گوید اینجا نباید بلند بخندی توجهی نمی کند.
پس محکم کردن ارتباط بین لیمبیک و نیوکورتکس به ما کمک می کند تا در لحظه بتوانیم بهترین تصمیمات را بگیریم . ما با آموختن هوش هیجانی و تمرین و تمرکز روی آن می توانیم جاده بین این دو مغز را عریض تر کنیم و از واکنش های آنی خود که منجر به پشیمانی و از دست دادن موقعیت های بسیاری در زندگی مان می شود جلوگیری کنیم .
باید توجه داشته باشیم که وجود احساسات در درون ما لازم و ضروری است و اگر فردی فقط از نیوکورتکس مغزش استفاده کند بسیار خشک، متعصب و تک بعدی خواهد بود. علاوه بر این بسیاری از تشخیص ها و تصمیم گیری های ما بر اساس احساسات مان انجام می گیرند .
هیجان چیست ؟
واکنش ما در مقابل اتفاقات را هیجان گویند که به تعداد آدمها روی زمین واکنشهای متفاوتی وجود دارد. هوش هیجانی به ما کمک می کند تا قبل از هر گونه واکنشی شرایط را بررسی کنیم و بهترین واکنش را نشان دهیم زمانی ما موفق می شویم که بتوانیم تصمیات و هیجانات مان را توسط نیوکورتکس مدیریت کنیم . یا بین مغز هیجانی و مغز تفکری خود پل سازی کنیم برای اینکار لازم است طبق چهار مرحله زیر اقدام کنیم :
پل سازی بین لیمبیک و نیوکورتکس نیاز به چهار مرحله اقدام دارد:
-
شناخت هیجانات
-
درک هیجانات
-
تنظیم هیجانات
-
استفاده از هیجانات
این چهار مرحله به زبان دنیل گلمن (روانشناس و مقاله نویس نیویورک تایمز) بصورت کاملتری بیان شده است:
-
خودآگاهی (خودشناسی)
-
کنترل هیجانات یا خود نظم دهی(خود مدیریتی)
-
برانگیختن انگیزش(دیگران شناسی)
-
تنظیم روابط (دیگران مدیریتی)
خودآگاهی یعنی توانایی در شناخت دقیق هیجانات بهنگام وقوع و درک شیوه های واکنش به دیگران، خودآگاهی یکی از مولفه هایی است که در بالابردن هوش هیجانی ما بسیار موثر است و تا 50% کار را پیش می برد . بنابراین لازم است در ابتدا حواسمان به خودمان باشد.
*هوش هیجانی با تمرین و تلاش بالا میرود ولی اگر مدیریت نشود دوباره پایین می آید. برای خودآگاهی باید دفتری تهیه کنید و خودتان را بررسی کنید برای شروع خودآگاهی جای خالی در جمله زیر را با احساسات مختلف پر کنید و به آن پاسخ دهید جمله : من وقتی ……………. میشوم چه کارهایی میکنم؟ حال بجای نقطه چین احساسات مختلف را بگذارید و حالات خود را بنویسید (عصبانی وخشمگین، ناراحت و غمگین، شاد، عاشق، ترسو ، شگفت زده ، متنفر، خجالت زده و…) *دنیل گلمن میگوید فکر کردن به هوش هیجانی ، هوش هیجانی را بالا میبرد.
می رویم سراغ مرحله دوم یا خود مدیریتی : در این مرحله باید ببینیم چه واکنشهای مناسبی را می توانیم جایگزین واکنشهای هیجانی که در دفتر خود در مرحله اول نوشتیم کنیم و چگونه واکنشهای خود را مدیریت کنیم یک راهکار این است که نظر دیگران در مورد واکنش های ما چیست ؟
راه دوم: شخصی راکه مورد احترام ودلخواه ماست یا شخص موفقی را در نظر بگیریم از خود سوال کنیم سوال کنیم اگر او بجای من بود در چنین موقعیتی چه واکنشی داشت. آیا اگر این شخص بجای من بود همین کار را میکرد که من می کنم یا نه ؟ با جواب به به این سوال به نتیجه می رسید تا بتوانید در شرایط مختلف بهترین واکنش را انتخاب کنید.
مرحله3 یا دیگران شناسی :
در این مرحله باید واکنش های دیگران را در نظر بگیرید و بررسی کنید .فقط خواهشا این مرحله را اول قرار ندهید چون اول باید خودتان را بررسی کنید سپس پله به پله حرکت کنید و به بقیه لازم نیست تذکر بدهید بلکه این مرحله فقط بخاطرآگاهی خودتان در ارتباط با دیگران است.
خب رسیدیم به مرحله آخر یا دیگران مدیریتی : دراین مرحله باید به شخصیت طرف مقابل طبق یکی از الگوهای شخصیتی واقف باشیم بطور مثال روش شخصیت شناسی MBTI بعد از آگاهی از شخصیت افراد می توانیم با هر فرد متناسب با شخصیتش رفتار مناسبی داشته باشیم . اجرای این چهار مرحله کمک می کند تا بتوانیم با دیگران ارتباط موثرتری برقرار کنیم و تصمیات بهتری بگیریم تا بتوانیم فرد موفقی باشیم.
دیدگاهتان را بنویسید