داشتن عزت نفس در موقعیت های سخت و بحرانی زندگی
داشتن عزت نفس در موقعیت های سخت و بحرانی زندگی
داشتن یا نداشتن عزت نفس در موقعیت های سخت و بحرانی زندگی خود را نشان می دهد. حتما اسم بازی مار و پله به گوش تان خورده است یا آن را بازی کرده اید در این بازی، تاس را پرتاب می کنیم و طبق آن حرکت می کنیم. گاهی در پرتاب تاس از نردبان بالا می رویم و گاهی با یک پرتاب توسط ماری به مراحل پایین تر بر می گردیم یا حتی به ابتدای بازی می رسیم و تمام زحمات مان به باد می رود .
در بازی زندگی همیشه پله و مارهای زیادی وجو دارد که ناگزیریم از آنها بالا برویم یا سقوط کنیم در این فراز و نشیب ها عوامل بسیاری دخیل هستند که موضوع بحث ما در این مقاله نیستند در اینجا می خواهیم به درک این موضوع برسیم که زندگی رنج دارد و از رنج زندگی ما را گریزی نیست.
چرا که ای رنج ها قسمتی از این بازی هستند که اگر با دید گسترده تری نگاه کنیم می توانیم بگوییم اگر رنج ها نباشند بازی هم نخواهد بود و در کل، زندگی مفهومی نخواهد داشت. البته نا گفته نماند در قسمتهایی از زندگی، ما تاس می ریزیم و فقط چند خانه به جلو می رویم نه به نردبان شادی می رسیم و نه به نیش مار، پس روزهایی از زندگی هم هستند که حالت یکنواخت دارند و اتفاق خاصی را رقم نمی زنند.
هیچکس آرزو نمی کند کاش روزهای شاد یا روزهایی که خوشی همراه است در زندگی اش نباشد ولی اکثر ما انسانها آرزو می کنیم ای کاش روزهای غم انگیزی که درگیر مشکل، چالش و مسائل می شویم در زندگی مان وجود نداشته باشد یا کمتر باشد . و اتفاقا این مدل زندگی کردن را ملاکی برای خوشبختی می دانیم مثلا می گوییم ” آرزو دارم بقیه عمرم را در آرامش سپری کنم” .
اینگونه آرزوها ناشی از طرز تفکری کاملا غیر واقع بینانه است، بطور کلی این مدل افکار فقط در ذهن انسانهای بی خرد و خامی که متوجه نیستند سالهاست از شکم مادرشان خارج شده اند و در جهانی با ویژگیهای خاصی در حال زندگی هستند چرخ می زند. در اتاق مشاوره معمولا افکار مراجع توسط درمانگر بررسی می گردد تا درصورت داشتن اهداف غیر واقع بینانه به آگاهی لازم دراین خصوص دست یابد درغیر اینصورت زندگی را مجموعه ای از ناکامی های پی در پی می بیند که بر آنها قدرتی ندارد و به افسردگی دچار می گردد.
برای مطالعه مقاله 3 تمرین و راهکارهای تقویت عزت نفس کلیک کنید
اهداف غیر واقع بینانه اهدافی هستند که با ماهیت زندگی تناسب ندارند مانند:
می خواهم همه عمر با آرامش زندگی کنم.
می خواهم همیشه شاد باشم.
می خواهم همسرم مطابق میل من رفتار کند.
می خواهم بتوانم فرزندانم را کنترل کنم.
می خواهم هیچوقت غمگین و ناکام نباشم.
و…
در دنیایی که درست وقتیکه حواسمان را حسابی جمع می کنیم راننده پشت سری محکم به ماشین مان می کوبد یا حوادث طبیعی مثل سیل، زلزله و بیماری و مرگ عزیزان وجود دارد داشتن چنین آرزوهایی از خامی انسان نشئت می گیرد. تا اینجا کمی در مورد ماهیت زندگی صحبت کردیم تا به دید بازتری نسبت به دنیایی که انتخابی یا اجباری در آن قرار گرفته ایم اشراف پیدا کنیم . از اینجا ببعد تصمیم داریم به نکته مهمی اشاره کنیم.
اینکه شخصی که عزت نفس بالایی دارد در مسائل و بحرانهای زندگی چگونه برخورد می کند؟
کسیکه نفس سالمی دارد و با وجود داشتن عزت نفس بالا، آرزوهای غیر واقع بینانه ای مانند آنچه در بالا اشاره شد در ذهن خود ندارد بنابراین با دید بازتری به زندگی نگاه می کند یعنی با این دید که احتمال وقوع هر چیزی در زندگی من وجود دارد . همین طرز فکر به او کنترل بیشتری بر هیجانتش در بروز مشکلات زندگی می دهد.
بطور مثال کسی که طرز فکرش این است که ازدواج یعنی با لباس سفید شروع کردن و با کفن تمام شدن اگر در زندگی عاطفی خود دچار طلاق یا شکست شود ضربه شدیدی به احساساتش وارد می گردد و چه بسا در پی این ناکامی حتی خودکشی کند چرا که زندگی برایش بی مفهوم می شود . بنابراین پذیرش مدل زندگی مهمترین قدم برای داشتن عزت نفس بالا کنترل احساسات منفی مانند خشم و غم در مشکلات می باشد.
در مرحله بعدی یعنی پس از پذیرش مشکلی که اتفاق افتاده است، کسی که عزت نفس بالایی دارد دنبال مقصر یا بوجود آورنده مشکل نیست.
کسانیکه عزت نفس پایینی دارند معمولا بجای حل مشکلات بدنبال مقصر یا ایجاد کننده مشکل هستند تا او را مورد نکوهش یا تنبیه قرار دهند و از خود صلب مسئولیت کنند. ممکن است از خود بپرسید کسیکه با وجود داشتن عزت نفس بالا می تواند بجای دنبال مقصر بودن در این مرحله چه اقدامی انجام می دهد؟
معمولا این دسته از افراد که قطعا شما دوست عزیز که وقت می گذارید و این مقاله را می خوانید نیز جزء این دسته هستید از خودشان یک سوال مهم می پرسند. سوال این است : در این موقعیت بهترین کار از نظر نقش و داشتن عزت نفس که می توانم انجام دهم چیست؟ و دقیقا همان کار را انجام می دهد.
بعنوان مثال:
والدینی را در نظر بگیرید که با هزار امید و آرزو دختر خود را روانه خانه بخت می کنند، دخترشان بعد از مدتی به خانه پدری برمی گردد و به هزار و یک دلیل موجه درخواست جدایی و طلاق می کند . والدین بی عزت نفس در چنین مواردی دنبال مقصر ماجرا می گردند که معمولا مقصر کسی هست که با این وصلت موافق بوده است و او را مورد شماتت و نکوهش قرار می دهند . و اما والدین با عزت نفس به دخترشان دلداری می دهند، به دردهای او گوش می دهند و سعی می کنند موقعیت را برای دخترشان از چیزی که هست بحرانی تر نکنند و احساساتش را درک کنند .در این مثال به نکته مهمی اشاره شد:
کسانیکه عزت نفس بالایی دارند با کنترل احساسات منفی خود، موقعیت های بحرانی را بحرانی تر نمی کنند.
پس نتیجه گرفتیم برای اینکه به جمع افراد با عزت نفس بپیوندیم لازم است در موقعیت های بحرانی ابتدا به پذیرش موقعیت پیش آمده بپردازیم. سپس دنبال مقصر نباشیم . و در پایان یک سوال مهم از خودمان بپرسیم اینکه بهترین کاری که می توانم در موقعیت پیش آمده انجام بدهم چیست و در پایان اقدام به انجام آن کار کنیم .
و اما نکته پایانی گاهی در موقعیت های بحرانی و فشارهای زندگی بهترین کاری که از دست ما بر می آید حفظ آرامش مان است .
دیدگاهتان را بنویسید