عزت نفس پایین باعث بروز چه مشکلاتی در زندگی ما می شود؟
عزت نفس پایین باعث بروز چه مشکلاتی در زندگی ما می شود؟
در این مقاله بررسی می کنیم چگونه میزان بالا بودن و یا پایین بودن عزت نفس خود را متوجه شویم یا بطور کلی عزت نفس پایین باعث بروز چه مشکلاتی در زندگی ما می شود. و اینکه چرا عزت نفس ندارم؟ همه قبول داریم ” نی ” یک ساز زیبا، ساده با آهنگی دلنشین است که در ادبیات و اشعاری مثل نی نامه مولانا آن را به انسان تشبیه کرده اند.
تشبیه نی به انسان تشبیه جالبی است چرا که وقتی می خواهند نی مناسبی تهیه کنند که صدای زیبایی از آن خارج شود به نیستان می روند و آن نی را انتخاب می کنند که گره نداشته باشد تا هوا بتواند از آن عبور کند اگر نی گره داشته باشد یا کور باشد صدایی از آن به گوش نمی رسد ما انسانها هم اگر گره های روانی یا باورهای غلطی داشته باشیم صدای ساز زندگی مان زیبا نیست و انرژی های خوب جهان، پشت گره های ذهنی ما می ماند و از ما عبور نمی کند.
گره های روانی همان خاطرات دردناک دوران کودکی است که شاید اصلا آنها را به یاد نیاوریم ولی این خاطرات با انبوهی از احساسات منفی تجربه شده از وقایع ناخوشایند آن دوران در ناخودآگاه ما ضبط و ثبت شده اند. زمانی که انسان کوچک توسط انسانهای دو متری اطراف خود کتک می خورد یا مورد آزار و اذیت قرار می گیرد یا تحقیر می شود و…
با خود آرزو می کند ای کاش می توانستم حساب شان را کف دستشان بگذارم و درون او لبریز از احساس خشم و درماندگی می شود این احساسات منفی در ناخودآگاه کودک می ماند و بر راه ورود انرژیهای مثبت به درون جان و روانش مانعی می سازد که در روانشناسی این گره های ذهنی را “طرحواره” یا “تله های روانی” می نامند.
ما یک بار کودکی می کنیم و به جهان بینی می رسیم و بقیه عمر، با همان جهان بینی زندگی می کنیم البته تغییرات مختصری طی فرآیند رشد در نگرش ما ایجاد می شود حتی در بعضی از انسانها تحولی عظیم اتفاق می افتد ولی آنچه واقعیت دارد این است که در اکثر انسانها روند به همین منوال طی می شود.
وقتی ما در کودکی تمام انرژی خود را صرف می کنیم تا به دیگران اثبات کنیم که ” من خوبم” چون از درون احساس خوبی را تجربه نمی کنیم بنابراین کارهایی می کنیم تا دیگران ما را تایید کنند و دوست مان داشته باشند در صورت تایید گرفتن احساس دوست داشتنی بودن می کنیم.
ما مهرطلب می شویم ، گدای جلب توجه و محبت دیگران می شویم در واقع ما بدون دیگران هیچ می شویم و از خود هویتی نداریم مگر اینکه کسی در کنار ما باشد به عنوان دوست، همسر و یا پدر و مادر و… اینجاست که در قسمتی از مسیر زندگی احساس وابستگی شدید به دیگران می کنیم طوریکه آنها را تحت کنترل یا سلطه خود می گیریم تا مبادا از دست شان بدهیم.
اینها همه نشان دهنده این است که ما قدرت و اقتدار درونی خود را از دست داده ایم و آن را از دیگران طلب می کنیم بنابراین گاهی سرویس و خدمات اضافه به دیگران می دهیم تا مبادا از دست شان بدهیم و این خدمات اضافه، وظیفه ما می شود که البته بعد از مدتی باعث فرسایش جسم و روان ما می شود.
وقتی قدرت و اقتدار ما کم می شود ترس ها بر ما غلبه می کنند و ما را فلج می کنند در حدی که حتی در تصمیات کوچک زندگی مثل یک خرید ساده یا رفتن به کافه برای خوردن قهوه نیز احتیاج به همراهی و موافقت دیگران پیدا می کنیم.
از نشانه های دیگر کم شدن عزت نفس، حسادت ورزیدن است
وقتی انسان در ارتباط با دیگران در حالت مقایسه ذهنی میرود و خود را با دیگران مقایسه می کند اگر دیگری را در موقعیتی بالاتر از خود تشخیص دهد دچار خود کم بینی می شود و چنین فکر می کند که او لیاقت داشتن موهبتهایی که دیگران دارند را ندارد این احساس بی لیاقتی باعث بروز خشم در او می شود و میل دارد دیگران نیز مانند او موهبت هایشان را از دست بدهند.
دروغگویی و عدم صداقت یکی دیگر از نشانه های عزت نفس پایین است
دلیل اصلی اینکه انسان حقایق را کتمان می کند وجود احساس ترس است، ترس از دست دادن محبت یا توجه دیگران باعث می شود فرد دروغ بگوید و یا خود را به گونه ای متفاوت از آنچه واقعا هست معرفی کند تا در نظر دیگران با ارزش جلوه کند.
عزت نفس پایین باعث کامل گرایی می شود
کامل گرا کسی است که در ذهن خود برای شروع و انجام کارها معیارهای سختی دارد و کاری را شروع نمی کند مگر اینکه همه چیز بر وفق مرادش باشد یا کامل باشد منظور اینکه قانون تکامل را قبول ندارد قانونی که می گوید تکامل کم کم اتفاق می افتد نه یک مرتبه و نیاز به صبوری و پایداری در کاری که انجام می دهید دارد. کسی که کامل گراست چون منتظر شرایط ایده آل برای شروع است هیچوقت شروع نمی کند یا زمان زیادی را از دست می دهد تا دست به اقدام بزند دلیل کامل گرایی می تواند بیش از اندازه مهم بودن نظر دیگران باشد.
کسی که عزت نفس پایینی دارد ترجیح می دهد با افراد پایین تر از خود رابطه داشته باشد چون مقایسه گر ذهنی اش بسیار فعال است و اگر با افراد بالاتر از خود از هر حیث رابطه داشته باشد احساس ناکافی بودن درونی اش را دامن می زنند و تمایلی به رابطه با افراد موفق ندارد.
یکی از موارد دیگری که از عزت نفس پایین ناشی می شود داشتن رابطه های پنهانی یا خیانت در رابطه عاطفی است که دلیل اصلی آن ترس از تنها ماندن است یا بهبود حال بد درونی با تنوع طلبی و داشتن سکس های افراطی می باشد.
کسی که عزت نفس پایینی دارد مشتاق موفقیت است و برای نداشتن آن در زندگی بسیار غر می زند ولی از درون خود را شایسته و لایق موفقیت نمی داند در واقع از یک طرف در حسرت نداشتن موفقیت است و از طرف دیگر از موفقیت می ترسد و خود را لایق رسیدن به آن نمی داند.
عزت نفس پایین باعث می شود فرد مهرطلب و تایید طلب باشد
طوریکه از شریک عاطفی یا نزدیکانش سوال می کند که آیا دوستش دارند یا نه؟ می خواهد از عشق آنها نسبت به خود مطمئن شود. فرد بی عزت نفس در تله ایثار گرفتار می شود بنابراین برای جلب تایید و نظر دیگران گاهی دست به کارهایی می زند که خود میلی به انجام آن ندارد و گاهی هم تحت فشار قرار می گیرد ولی از ترس دوست داشتنی نبودن آن کارها را انجام می دهد و متاسفانه نتیجه ای که می گیرد همیشه برعکس است یعنی احساس می کند دیگران قدر خوبی هایش را نمی دانند و یا دستش نمک ندارد.
عزت نفس پایین باعث می شود شخص نتواند خواسته ها و نیازهای خود را به دیگران بصورت روشن و شفاف بیان کند بنابراین در ارتباطات خود با پیچیدگی ها و بازیهای ذهنی همراه است مثلا خیلی دوست دارد همسرش کنارش بنشیند و دستانش را بگیرد ولی به او نمی گوید چون با خود فکر می کند اگر به او بگویم بر سرم منت می گذارد یا فکر می کند به او محتاجم یا اینکه خواسته ام را اجابت نمی کند و مرا شرمنده می کند.
این رفتار و طرز تفکر باعث می شود فرد شفافیت و صداقت خود را در رابطه از دست بدهد و روی خواسته هایش از ترس اجابت نشدن سرپوش بگذارد کم کم خواسته های ارضاء نشده زیاد و زیادتر می شوند و حال بد درونی اش را بدتر می کنند کسی که عزت نفس پایینی دارد در مقابل رفتار و انتقاد دیگران بسیار شکننده و حساس است چون تمام احساس خوبش را از تایید دیگران می گیرد.
حال تصور کنید تایید که نمی گیرد هیچ، مورد انتقاد نیز قرار گیرد مانند حبابی تو خالی متلاشی می شود برای مثال روزها و هفته ها از اینکه دیگری از چیزی که خریده تعریف تمجید نکرده یا انتقادی کرده است از لحاظ فکری و احساسی درگیر است. نکته جالب اینکه این افراد خود بسیار انتقادگر هستند و به راحتی از دیگران انتقاد می کنند و هیچ ابائی از کنایه زدن به دیگران ندارند.
عزت نفس پایین باعث می شود فرد مال پرست و شهرت طلب باشد
چون برای موجودیت خود ارزش قائل نیست تنها محک با ارزش بودن خود را موقعیت و دارایی هایش می داند از طرفی دیگران را نیز با همین ابزارها محک می زند گاهی این افراد هیچ لذتی از زندگی نمی برند فقط برای دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن خود را به آب و آتش می زنند تا مال و داریی زیادی جمع آوری کنند و یا در جشن ها گرانقیمت ترین هدایا را بدهند تا به چشم بیایند و احساس بی ارزشی را در خود جبران کنند.
کسی که عزت نفس پایینی دارد از صحبت کردن در جمع اجتناب می کند و زمانی که باید در جمعی نظر بدهد معمولا حاشیه می رود تا دیگران نظر بدهند چون می ترسد مبادا نظرش مطابق نظر جمع نباشد و پذیرفته نشود. متوجه شدیم که عزت نفس پایین باعث بروز مشکلات رفتاری زیادی برای فرد می شود که نتیجه آن شکست در رابطه او با دیگران بخصوص رابطه عاطفی اش می شود.
در طی کردن مسیر زندگی گاهی در دست اندازها گیر می افتیم طوریکه توان ادامه مسیر را نداریم و متوجه می شویم ماشین زندگی مان سوخت کافی برای ادامه مسیر ندارد این دست اندازها می تواند شکست رابطه عاطفی یا شکست مالی و… باشد. لازم است کنار جاده زندگی بایستیم و سوخت گیری کنیم سوختی که از جنس قدرت و اراده است تا بتوانیم مسیر را ادامه دهیم.
در برخورد با مشکلات و مسائل زندگی افراد به سه دسته تقسیم می شوند:
دسته ای از افراد بجای سوخت گیری موتور ماشین زندگی و افزایش عزت نفس، در هنگام گرفتاری ها صورت مسئله را پاک می کنند و بر درد خود بی حسی میزند غافل از اینکه بلاخره مجبور می شوند برگردند و مسئله مزمن شده را حل کنند بطور مثال فردی که با مشکلات زناشویی بسیاری دست و پنجه نرم می کند و بجای حل کردن این مسائل با مطالعه, مشاوره و تحقیق سعی می کند خود را با دورهمی هاش شبانه و خوردن مشروب بی حس کند بعد از مدتی متوجه می شود مشکل اعتیاد به رفیق و مشروب به مشکلات خانوادگی اش اضافه شده است.
واما دسته دوم، افرادی که تسلیم حوادث زندگی می شوند و به افسردگی و ناامیدی می رسند طوریکه هیچ گاه مزه لذتهای زندگی و احساس شادی را نمی چشند چون غم در آنها چنان قوی شده است طوریکه دائما نسبت به بقیه هیجانات ابراز وجود می کند اصطلاح رایج این افراد معمولا بخت و اقبال ناسازگار است.
دسته سوم با مسائل زندگی می جنگند البته این دسته در نظر دیگران قوی می نمایند چون دائم در حال مبارزه و سخت کوشی برای حل مسائل هستند ولی حال خوب درونی را تجربه نمی کنند و با اینکه دستاوردهایی دارند متاسفانه مانند دو دسته قبلی از زندگی لذت نمی برند و آرامش کمتری را تجربه می کنند.
تمامی این مسیرها فرد را به بیراهه و سختی های بیشتری سوق می دهد جز عبور از مسیر عزت نفس که شاه .راه رسیدن به حال خوب درونی و دائمی می باشد عبور از رنج های زندگی فقط از عهده یک نفس پر قدرت و سالم بر می آید بنابراین وظیفه ماست که با آموزش، راههای افزایش عزت نفس را بشناسیم و از هیچ تلاشی در جهت ارتقاء سلامتی نفس مان فرو گذار نکنیم.
دیدگاهتان را بنویسید