رهایی از احساس بی ارزشی و رسیدن به اوج عزت نفس
رهایی از احساس بی ارزشی و رسیدن به اوج عزت نفس
در این مقاله یاد می گیریم چگونه می توانیم از احساس بی ارزشی درونی، رهایی یابیم و به اوج عزت نفس برسیم.
احساس بی ارزشی چیست؟
وقتی در جلسه مشاوره از مراجعانم می پرسم فکر میکنی خودت را دوست داری ؟یا چه احساسی نسبت به خودت داری؟ جواب می دهند. اره خب، مگه میشه آدم خودش را دوست نداشته باشه ! اکثر مراجعین نمی دانند دوست داشتن یک فعل است نه احساس و در عمل مشخص می گردد که ما خودمان را دوست داریم یا نه.
اگر بخواهیم در مورد ابتدایی ترین و مهمترین گام برای شروع موفقیت صحبت کنیم رهایی از احساس بی ارزشی و رسیدن به اوج عزت نفس نام می بریم . عزت نفس به معنی تحلیل و ارزیابی ما از خودمان است. اینکه ما چه احساسی نسبت به خودمان داریم و خودمان را لایق چه مقداری از عشق، محبت و توجه می بینیم .
حال اولین گام در آموزش افزایش عزت نفس و خود باوری این است که خود را ارزشمند و لایق فراوانی جهان از هر حیث بدانیم . بنابراین باید با تله بی ارزشی یا همان احساس بی ارزشی آشنا شویم تا اگر در طول زندگی این تله را به پای خود بسته ایم خود را رها کنیم و متفاوت از گذشته زندگی کنیم.
وقتی ما در تله بی ارزشی باشیم عزت نفس پایینی داریم و ارتباط ما با خودمان ارتباطی در صلح و آرامش نیست . تله ها در دوران کودکی به پای ما بسته می شوند و تا آخر عمر همراه ما هستند زیرا در زمان کودکی نسبت به رفتارهایی که والدین و اطرافیان با ما دارند به جهان بینی یا تعریفی از جهان در حیطه های مختلف می رسیم .
در دوران کودکی همراه با شناخت جهان ، باورهای عمیقی در ما شکل می گیرد که بر افکار ما و نحوه نگرش ما به زندگی در سالهای بعدی عمر تاثیر گذار است. در واقع ما مطابق باورهایمان ضمیر ناخودآگاه خود را برنامه ریزی می کنیم و حاصل آن رفتارهای ماست . کسی که در کودکی در تله بی ارزشی افتاده است رفتارهایی از خود بروز می دهد که دیگران متوجه احساس او نسبت به خودش می شوند و دقیقا مطابق همان احساس با او رفتار می کنند .
یعنی دیگران طوری با او رفتار می کنند که بر احساس بی ارزشی که نسبت به خودش دارد مهر تایید بزنند. گاهی بعضی افراد از رفتارهای دیگران نسبت به خودشان خسته می شوند و سعی در تغییر ارتباطات خود می کنند مثلا با قطع رابطه یا طلاق و… ولی آگاه نیستند که کسی که باید تغییر کند خودشان هستند و تا زمانی که نسبت به خود احساس بی ارزشی داشته باشند حتی اگر آدمهایی که با آنها در ارتباط هستند تغییر کنند در ارتباط های جدید با همان مشکل روبرو می شوند.
حال چه کنیم تا برای همیشه به احساس بی ارزشی درونی خود خاتمه دهیم و زسیدن به اوج عزت نفس را در خود افزایش دهیم . ابتدا بهتر است بدانیم کسانی که در این تله هستند چه رفتارهایی دارند بعد از آن بدانیم کسانی که در ارتباط نزدیک با آنها هستند مثلا شریک عاطفی شان چه واکنشی در مقابل احساس بی ارزشی شخص دارند. در اینصورت این تله را بهتر می شناسیم و متوجه می شویم آیا در دام آن هستیم یا نه :
این تله زمانی ایجاد میشود که:
- به کودک احترام نمی گذارند .
- با او از لحاظ جسمی، جنسی و عاطفی بد رفتاری می کنند .
- یکی از والدین یا هر دو انتقادگر و بد دهن بوده اند.
- والدین کودک را ناامید و سرخورده کرده اند و او را طرد کرده اند و اشتباهات را به گردن او می اندازند.
- زمانیکه والدین آشکارا به کودک میگویند که بی ارزش و نالایق است مثلا اذعان می کنند دیگر فرزندی نمی خواستیم ولی تو بدنیا آمدی.
- والدین کودک را با بقیه مقایسه می کنند.
- در حالتی که پدر و مادر از هم جدا شده اند و کودک خود را مقصر میداند.
زمانیکه در دام تله بی ارزشی می افتیم باورهایی متناسب با این تله در ذهن ما نقش می بندد. این تله بیشتر از بقیه تله ها قربانی می گیرد بهتراست بدانید تله بی ارزشی یکی از تله های اصلی است که در این تله عیب و ایرادها مربوط به حالتهای درونی خود شخص می باشد . تله بی ارزشی ارثی است و از والدین به فرزندان می رسد به این دلیل است که والدین بی عزت نفس قطعا کودکی با عزت نفس پایین تربیت می کنند .
افراد، برای رهایی از تله بی ارزشی از سه راه حل استفاده می کنند:
حمله به تله بی ارزشی :
به این معنی که فرد ظاهری بسیار قوی و آسیب ناپذیر به خود می گیرد تا دیگران پی به احساس بی ارزشی درونی آن نبرد بنابراین در صدد کسب مقام، ثروت و قدرت بر می آیند.
راه دوم تسلیم است :
فردی که تسلیم بی ارزشی خود می شود بهای آن را با عزت نفس خود می دهد به این معنی که فرد، عزت نفس خود را از دست میدهد. که می توان با رهایی از احساس بی ارزشی و رسیدن به اوج عزت نفس آن را جبران کرد.
راه سوم فرار است:
در فرار افراد سعی می کنند ظاهری طبیعی و موجه داشته باشند و از احساسات خود با بی خیالی یا اعتیاد به چیزهای مختلف مانند الکل، سکس، مواد مخدر و… فرار کنند. در نظر داشته باشید که هر سه این راهها باعث فشار به فرد میگردد و تنها راه ممکن برای نجات از احساس بی ارزشی رسیدن به اوج عزت نفس می باشد.
اکنون به پاره ای از رفتارهایی که این تله ایجاد می کند اشاره می کنیم:
- کمال گرایی و ایده ال پرستی بخصوص در انتخاب همسر
- انتقادگر ، حسود و حسرت خور طوریکه مدام خودش را با دیگران مقایسه می کند
- با صداقت و راستگویی فاصله زیادی دارد
- احساس میکند آدم های حسابی او را دوست ندارند
- زود رنج است و انتقاد می کند ولی تحمل انتقاد شدن ندارد
- ارزش هایش را به بیرون از خود یا به موقعیت و موفقیت هایش گره می زند چون درون خود احساس بی ارزشی دارد.
- سعی می کند با مال پرستی و شهرت طلبی حس بی ارزشی را در خود جبران کند.
- سرنوشت ناکام خود رابه بی لیاقتی و کمبودهای خودش نسبت می دهد.
- این تله شخصیت و هویت انسان را درگیر می کند.
- با رفتار خود به شریک عاطفی خود می فهماند که لیاقت عشق و محبت را نداره.
- خود واقعی اش را پنهان می کند به همین دلیل احساس می کند همسرش اورا درک نمی کند و نمی شناسد.
- مدام با سوالهای خود از همسرش می خواهد از عشق او نسبت به خود مطمئن شود.
- خودش را تحقیر میکند و به همسرش هم اجازه این کار را میدهد.
- خودش را لایق موفقیت نمی داند ولی اگر آنرا بدست نیاورد عصبانی می شود.
- از سخنرانی و صحبت در جمع خوددرای می کند.
- در ارتباطات تنوع طلب است و همزمان با چند نفر ارتباط دارد تا مبادا تنها بماند.
وجود تله بی ارزشی باعث میشود فرد احساس خالی بودن از درون داشته باشد درصورتیکه عامل اصلی این تله عیب ها و نقص های واقعی فرد نیستند بلکه ریشه در احساسات دارد و شخصی که در تله بی ارزشی گرفتار است بطور ناخودآگاه شخصی را به همسری انتخاب می کند که دارای مشخصات زیر می باشد:
- همسری ایرادگیری که مدام او را تحقیر کند.
- شریک عاطفی که از نظر جسمی و هیجانی با او بدرفتاری کند.
- جذب کسانی می شود که به او علاقه ندارند و به دنبال جلب محبت آنهاست.
- با افرادی راحت است که فکر می کند از او پایین ترند یا دوستشان ندراد.
- با فردی ارتباط عاشقانه می گیرد که برای او وقت نمی گذارد یا با کسی دیگر ارتباط دارد.
- شریک عاطفی اش با او درست رفتار نمی کند و او را آدم حساب نمی کند.
همیشه درنظر داشته باشید که : انتخاب چنین همسری از جانب کسی که در دوران کودکی در تله بی ارزشی گرفتار شده است برنامه حساب شده ای از جانب زندگی است تا فرد را در شرایطی قرار دهد تا در پیمودن مسیر تکامل خود به تله ای که بدون نقش داشتن در ایجاد آن بر او تحمیل شده است و به پایش بسته شده است روبرو شود و دوباره آنرا احساس و درک کند تا خود را بهبود بخشد و درمان کند باشد و به اوج عزت نفس دست پیدا کرده، که نیاز نباشد در تمام مسیر زندگی در چرخه تله خود بماند و لذت واقعی انسان بودن را از دست بدهد .
برای خروج از این گردونه تاریک روشهای زیر را به کار میگیریم :
گام اول: لازم است خاطرات کودکی را بیاد بیاوریم و مرور کنیم تا با کودک رنجور درونمان ارتباط برقرار کنیم و او را در آغوش کشیده و احساساتش را در آن زمان درک کنیم وبه این کودک رنجور قول دهیم همیشه کنارش باشیم تا توانمندیهای خود را بروز دهد . و برایش توضیح بدهیم که کسی که با عث ضربه به احساساتش شده خود دچار تله بوده و در روند معمولی زندگی نبوده است پس او را می بخشیم و نامه ای به عامل ایجاد تله در ما می نویسیم و احساس خود را در آن زمان شرح می دهیم و او را مورد عفو قرار می دهیم.
در گام دوم: سعی کنیم خود مدیریتی داشته باشیم نه فرار ، تسلیم و حمله بنابراین لیستی از نقاط ضعف و قدرت خود می نویسیم و برای تغییر آنها و رسیدن به اوج عزت نفس برنامه ریزی و تلاش کنیم.
سومین گام: سعی کنیم پذیرای عشق و محبت عزیزان خود باشیم و با دیگران همانگونه رفتار کنیم که دوس داریم با ما رفتار کنند یعنی به دیگران کنایه نزنیم و انها را انتقاد یا تحقیر نکنیم . همینطور اجازه ندهیم کسی به ما بی احترامی کند بدانیم همه انسانها مجموعه ای از ضعف ها و توانمندیها هستند بنابراین خودمان را تحقیر نکنیم یا برای حمله به تله، تکبر نداشته باشیم.
باورهایی که میتوانیم جهت بهبود خود بمدت حداقل 21 روز تکرار کنیم :
- من دوست داشتنی هستم
- من خوب هستم و همه مردم جهان هم خوبند
- من خودم را همینطور که هستم می پذیرم و باور دارم
- من لایق عشق و محبتم
- من خودم را با دیگران مقایسه نمی کنم چون من منحصربفردم
- من با کفایتم و لایق بهترین ها هستم
- من در جهان فراوانی زندگی میکنم
- من خوش شانسم
- تقدیر من شادی و آرامش است
- لیاقت من بودن در کنار همسری مهربان و قابل اعتماد است
- من خودم را فقط با دیروزم مقایسه میکنم و در جهت پیشرفت میروم
- من ارزشمندم، من اشرف مخلوقاتم
- من خداگونه عشق میدهم
دیدگاهتان را بنویسید